خلاصه تئوری مدیریت دفت - جلد دوم

قسمتی از متن:پدیده تغییر امری دائمی است وسازمان باید پیوسته تغییر کند.عواملی که موجب میگردند سازمان معمولا احساس نیاز به تغییر کند : نیروهای قدرتمند موجود در محیط وتکنولوژی ، یکپارچگی بین سیستم اقتصاد بین الملل، اشباع شدن بازارهای داخلی وروی آوردن کشورهای کمونیسم به سیستم سرمایه داری و .....سازمانهای از طریق مهندسی مجدد گسترش ساختارهای افقی وسیستم های خود گردان و ...... درصدد پاسخگویی به تقییرات محیط برامده اند .

تغییرات سریع و تدریجی : در تغییر سریع تحول ناگهانی ، رسیدن به تعادل جدید ، متحول ساختن کل سازمان ، را ایجاد ساختار و مدیریت جدید ، ارائه تکنولوژی جدید ، ایجاد بازار جدید برای تولید در تغییر مستمر : پیشرفت مستمر ، حفظ تعادل و تغییر در سایر بخشها ، تکنولوژی جدید وبهبود یا اصلاح نوع محصول .

انواع استراتژیهای تغییر: مدیران می توانند در سازمانها نیز در تغییر ایجاد کنند : 1 –تغییر تکنولوژی : هدف این است که کارایی ونیز مقدار تولید افزایش یابد و به معنی یادگیری روشهای برای ارائه محصولات وخدمات بهتر است .

2 –تغییر در کالا و خدمات : مربوط به ارائه محصولات جدید ، تغییر در شیوه تولید ویا راه اندازی خطوط جدید تولید می شود . 3 –تغییردر استراتژی و ساختار : در مورد سیستم مدیریت حاکم بر سازمان صورت می گیرد یعنی تغییر در شیوه سرپرستی ومدیریت –این تغییر بعکس دو تغییر بالا ،مسیر رو به پایین دارد و دستور مدیریت است . 4 –تغییر در مردم و فرهنگ : یعنی تغییراتی که به دوشیوه نگرش مهارتها انتظارات باورها توانایی ها ورفتار کارکنان رخ می دهد . این تغییرها بهم وابستگی متقابل دارند .

عوامل مو فقیت آمیز در فرایند تغییر سازمانی پذیرفتن یک عقیده یا نظر یا رفتار جدید به وسیله یک سازمان .نوآوری سازمانی پذیرفتن یک عقیده یا رفتاری که برای صنعت یا بازار یا محیط عمومی تازگی دارد ومراحلی که یک تغییر موفقیت آمیز باید طی کند : 1 –نظر یا عقیده : یعنی ارائه جدیدی برای انجام دادم کارها ممکن است در درون سارمان ارائه شود یا از خارج سازمان رسوخ کند.2- نیاز : نیاز به تغییر زمانی بوجود می اید که مدیران نسبت به عملکرد جاری سازمان ناراضی باشند تا در پی روشهای جدید بررسی کنند.3- تطبیق نظر یا نیاز (پذیرفتن) :مرحله ...

خلاصه تئوری مدیریت دفت - جلد اول

قسمتی از متن:تئوری سازمان به معنی جامعه شناسی سازمان و رفتار سازمانی به معنی روانشناسی سازمان است.در تئوری سازمان در سطح كلان به سازمان توجه می شود و سازمان به عنوان یك واحد به حساب می آید. در آن به محیط خارجی و روابط بین گروهی نیز توجه می شود. در تئوری سازمان مجموع رفتار افراد ملاحظه شده ولی در كانون تجزیه و تحلیل قرار نمی گیرد.

در رفتار سازمانی در سطح خرد به سازمان نگریسته شده و افراد درون سازمان مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرند.

مفهوم كار سیستمی به معنی ایجاد تغییرات بنیادی در شیوه ای است كه كارها انجام می شود. در سازمان هایی كه به آنها سازمان های یادگیرنده گویند كارسیستمی و تفویض اختیار به كاركنان به صورت اركان اصلی درآمده است. تغییر سازمان در گرو تغییراتی است كه باید پیوسته در نگرش و رفتار كاركنان صورت گیرد.

تكنولوژی باعث شده كه ساختارهای سازمانی در سطح افقی گسترده تر شوند بطوری كه صدها دفتر یا فروشگاه پراكنده اطلاعات خود را به یك دفتر مركزی می دهند.

در IBMمثل هر سازمان دیگری افراد نمی توانند در انتظار شغل دائمی باشند بلكه باید در اندیشه شغل پذیری دائمی باشند.

تعریف سازمان : 1) نهاد اجتماعی است كه 2) مبتنی بر هدف می باشد و 3) ساختار آن به صورت آگاهانه طرح ریزی شده است و 4) با محیط خارجی در ارتباط است.

امروزه بسیاری از شركت ها با رقیبان خود همكاری می كنند و منافع متقابل خود را در این می بینند كه اطلاعات و تكنولوژی رد و بدل كنند.

اهداف سازمان: 1) برای رسیدن به هدف ها منابع لازم را تهیه كند 2) كالا و خدماتی با راندمان بالا تولید كند 3) تشویق و تسهیل نوآوری 4) استفاده ازو...